چرا از غزه و سوریه و لبنان و عراق می نویسم؟
1. بهعنوان یک جامعهشناسی خوانده، همواره به یاد دارم که مفهوم«کشور» اغلب به خطوطی بر نقشه اشاره دارد که دستهای استعمار با مداد و پاککن ترسیم کردهاند. هرگاه نیاز به پیوندی دیدهاند، مرزها را محو کردهاند و هر زمان که خواستهاند پیوندی را از هم بگسلند، خطی تازه کشیدهاند. سوریهای که امروز میبینم، از چند تکه جدا شکل گرفته است که اکنون با تغییرات سیاسی، زخمهای گسست آن نمایان شده است. عراق، سالها گرفتار تفرقههای قومی و مذهبی بوده است و بارها شاهد درگیریهای خونین بودهایم. افغانستان، زخمخورده و خسته، در ورطهٔ ضعف و ذلت فرو رفته است.بهعنوان جامعهشناسی خوانده، آموختهام که به مرزهایی که «کشور»را تعریف میکنند، با دیدهٔ تردید بنگرم و نیروهای پنهانی پشت این خطوط را بشناسم.
۲. من آموختهام که همهٔ مسائل به هم مرتبطند. همانطور که از بیآبی سیستان و بلوچستان مینویسم، باید از قطع برق دستگاههای آبشیرینکن غزه نیز نوشت. همانطور که درگیریهای قومی در غرب ایران را میبینم، باید نسلکشی روهینگیاییها را هم دید. جامعهشناسی مرا واداشته تا اجازه ندهم خطوط مرزی میزان اهمیت مسائل را تعیین کنند، بلکه پیوندشان با یک امر کلیتر برای من معیار باشد.
۳. هرگاه صدایی را میشنوم، نخست به ریشههای آن میاندیشم. فریاد غزه همان فریادی است که یک قرن پیش در کوچههای ایران قحطیزده شنیده میشد، همان پژواک استعمار که پیشتر در تاسمانی و هند طنینانداز بود. این صداها تازه نیستند، بلکه ریشهای تاریخی دارند و تا زمانی که استعمار زنده است، پژواک آن ادامه خواهد داشت.
۴. من مسئولیت اجتماعی دارم. مسئلهٔ فلسطین برای من نمادی از انسانهایی است که، درحالیکه خود در آسایشاند، برای مردمانی که در محاصرهاند، ارزشی قائل نیستند. مسئلهٔ فلسطین یعنی زندهباد مسئولیت اجتماعی، مرگ بر استعمار، و امید به آینده.
۵. مسئلهٔ فلسطین برای من یک معیار انسانی است. این نقطهای است که در آن مفهوم شرافت را میتوان دریافت. در این روزگار، شرف بیارزش شده، اما مسئلهٔ فلسطین معنای واقعی آن را روشن میکند. این فریادی است که نمیتوان به آن بیتفاوت بود، زیرا جایی است که انسانیت و مسئولیت اجتماعی متجلی میشود.
و اما خطاب به کسانی که مرا متهم به بیتوجهی به مسائل داخلی میکنند، باید گفت: این وضعیت را برای مردم ایران ساختهاند و همه میدانیم چه کسانی در پس آناند؛ همانهایی که مرزهای استعماری را ترسیم کردند، ما را از برادران افغان و عراقیمان جدا ساختند و به دنبال بهرهکشی از مردم این سرزمیناند. مردم ایران همواره چه خواسته اند غیر از استقلال و آزادی؟! و استعمارگران همواره برای به زانو درآوردن ما تلاش کردهاند. به همین دلیل، باید در کنار ایران و فلسطین ایستاد؛ در غیر این صورت، محکوم به قربانی شدن در برابر ظلم خواهیم بود.
ما هیچموقع در وضعیت سیاسی داخلی کشورهای سوریه، لبنان، افغانستان، عراق تا ایرلند هیچموقع دخالت مستقیم نداشتهایم. ما فقط یه حرف، یه ایده، یه ساخت را آنجا بردیم و در بهترین حالت کمک دادیم که پا بگیرد که تا حدی موفق هم بودیم، بقیهاش همهاش با خودشان بوده. انتخابش، گرویدن به آن ایده، همراهی کردن با آن و حتی پس زدنش و همراهی نکردن با آن. توجه داشته باشید وقتی از هستههای بومی مقاومت حرف میزنیم، داریم از همین حرف میزنیم. این موضوع فرق دارد با استکباری که چه از شرق و چه از غرب، نامههای فسیلی به مردم آزادیخواه ایران نوشته که دست از این کارهایتان بردارید و بیاید زیر یوغ من. فرق دارد با رفتارهایی که امروز رئیسجمهور آمریکا دارد بهصورت علنی انجام میدهد. من از روزی که رفتارهای ترامپ را دیدم، مطمئن شدم که راهی که داریم میرویم درست است. اینکه با دستهای خودمان، از یک مستعمره یا puppet-state به یک وزنهٔ قدرت سیاسی و ژئوپلتیک در منطقه تبدیل شده ایم هم هست.اینکه جلوی غارت منابع و معادن کشورهایمان در «دارسی»ها را گرفتیم هم هست. دوستان که همگی ماشا الله کتاب خوان هستند و تاریخ مشروطه و انقلاب اسلامی را از بهرند. اگر کمی همان تاریخها را دقیقتر بخوانند خیلی از این چرا ها پاسخ داده می شود.
دوستان تولد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) مبارکتا باشد. به شبهای قدر نزدیک می شویم. دوستان این روزها اگر دستتان به سمت آسمان بالا رفت برای همدیگر دعا کنید. برای مردم غزه دعا کنید، برای صلح در جهان دعا کنید. برای عاقبت به خیری جوانها دعا کنید و دعا کنید برای حفظ ایران عزیزمان
خدایا شکرت که توفیق یک روزه داری دیگر را نصیبم کردی. خدایا شکرت بابت صدای ترقه هایی که می شنویم یعنی امید هست و مردم به جشنهایی چهارشنبه سوری و عید دلشادند. خداوندا دل همه ما را شاد کن.