اسکان در بالکن!
چند هفته ای هست که در آپارتمان پشت ساختمان ما که حیاطش مماس با حیاط خلوت است یکی از واحدها ساکنین جدیدی دارد. از معایب ساختمانهایی مثل خانه ما این است که اگر مثلا در آپارتمانهای آن طرف اگر پرده و این حرفها نباشد و پنجره منزل ما باز باشد کلا تا کف منزل قابل مشاهده است. روزهای اول که این همسایه جدید آمد با خودمان فکر کردیم خوب تا نقاشی کنند و وسایل بچینند و این حرفها یکی دو هفته ای مشکل خواهیم داشت. در نتیجه دائم پنجره بسته بود و فقط در موارد اضطراری کمی لای آن را باز می کردیم تا هوا جریان یابد که ظاهرا برای ذکور آن ساختمان همان لای پنجره هم کفایت می کرد برای دید زدن که حس ششم هر زنی در این جور موارد خوب کار می کند و پس از بررسی متوجه شدم بله متاسفانه آقای آن خانه کلا به بیماری چشم چرانی دچار است و بیچاره زن خانه از دست این مرد چه ها کشیده تا کنون خدا می داند. در نتیجه مراقبتها کمی بیشتر شد و ... حالا بعد از دو هفته دیدم پنجره ها پرده خورده و مشکل کمتر شده. اما هر وقت تکان می خریم یکی در بالکن نشسته است. برایم عجیب بود که چطور است شب، روز، توی گرما زیر آفتاب، توی سرما و ... یک نفر دائم داخل بالکن یک در یک و نیم متری آن ساختمان چمباتمه زده و نشسته است. دیروز دیگر طاقت نیاوردم و با پسر بزرگه به بهانه سرکشی به لوله بخاری و آنتن و غیره رفتیم پشت بام. با دقت بالکن را نگاه کردم. یک پسر حدود بیست ساله، یک فندک اتمی و یک پایپ در دستش کفایت می کرد تا متوجه شوم دلیل اسکان در بالکن چیست. اعصابم به هم ریخت. چه خانواده آشفته ای؟ پدر چشم چران، پسر درگیر اعتیاد و مادری که هنوز از نزدیک زیارتش نکرده ام. خدا عاقبت این مردم را به خیر کند.
غصه خوردم. از تمام آنچه دیده بودم غصه خوردم. نمی خواهم قضاوت کنم ولی وضعیت یک چنین خانواده ای غصه خوردن دارد. خدایا نجاتشان بده و در مسیر درست قرارشان بده.

امیدوارم امشب توفیق شرکت در مراسم عزای آقایمان نصیبم شود.