کلا تیم پروژه امروز زورشان می آید از رخت خواب جدا شوند. در حالی که خود صبح زود از خانه زده ام بیرون تا در دام طرح ترافیک نی افتم و اکنون پشت میز اداره برنامه کاریم را مرتب می کنم. قرارهایم را چک می کنم و ... صدای پیامکها توجهم را جلب می کند: 

- خانم دکتر ببخشید مزاحم شدم. می شود امروز جلسه ساعت 10 را کنسل کنیم. اینجا خیلی برف می بارد. می ترسم ماشینم روشن نشود!!!!!!!!!! 

خوب بنده خدا برو ببین ماشینت اگر روشن نشد بعد پیا مک بده. جواب نمی دهم. اینجور وقتها مجبور می شوند مودبانه تماس بگیرند آنوقت با شوخی و خنده وادارشان می کنم تشریف بیاورند. چه معنی دارد وقتی ددلاین کاری آخر همین هفته است جلسه کنسل کنیم 

دوباره صدای یک پیامک دیگر در می آید: 

- (ساعت 7:30) رئیس جان شرمنده سر صبح از خواب بیدارتان کردم(توجه داشته باشید که بنده از 6:30 سر کارم هستم) من امروز مشکلی دارم که نمی توانم بیایم سر کار. ولی کار را تا شب برایتان ایمیل می کنم. باز هم شرمنده. 

باز خوب است این یکی مسئولیت کارش را به عهده دارد و کیست که نداند کسی که ساعت هفت و نیم صبح عذر خواهی می کندبابت بیدار کردن بنده در واقع خودش تازه بیدار شده است. با یک پیامک تشکر می کنم و تذکر می دهم حتما در کارش برخی موارد خاص را لحاظ کند.  

خدماتی اداره از راه می رسد. خیس و بدون چتر. با نان تازه ای که لای روزنامه پچیده و بعد هم مسئول دفتر با خوشحالی  و می گوید: خانم دکتر دیدید داره برف میاد. آخ جون خدا کنه انقدر بباره که بتونیم با دوستان برویم برف بازی. با لبخند تشکر می کنم. و می گویم خدا کند که ببارد. حتی اگر همه کارها کنسل شود. اصلا چه ایرادی دارد که بهانه یک خواب راحت و یک روز دور هم بودن در خانه باریدن برف باشد و بی توجهی به نظر رئیس جلسه. 

امیدوارم که این دو نفر هم که امروز نمی آیند بهشان در خانه خوش بگذرد. یک روز برفی با غذایی گرم و دور همی خانوادگی برایشان خاطره شود.  

خدایا شکرت بابت این زیبایی هایی که آفریدی. خدایا هوا سرد است. خدمات رسانی محدود است. مردم ایلام را در پناه خودت حفظ کن. برای بچه های ایلامی چاره ساز باشد. خدایا خیلی مهربانی. بارندگیهایت را چنان عنایت کن که دیو خشکسالی خجل گردد. خدایا باش. مثل همیشه باش. مهربان و تواناو نزدیک. دوستان روزهایتان پر برکت و پر از سلامتی