شنبه خوبی بود. اول صبح با ابلاغ یک آیین نامه شروع شد که بنده به شخصه 11 ماه بود پیگیرش بودم. وقتی صبح با نا امیدی کارتابلم را باز کردم و اولین گزینه آیین نامه مذکور بود از خوشحالی تمام قد ایستادم.

بعد هم نوبت همکارم شد. جلسه ای داخلی گذاشتیم و بنده طبق روال هر دفعه با صداقت تک تک مشکلاتی که بی جهت ایجاد کرده بود گفتم. جلوی دو همکاری که قرار بود داور باشند. یک همکار دیگر هم دعوت کردیم که بیاید و گوش فرا دهد ولی حق رای نداشته باشد. خوشبختانه همه چیز به خیر و خوشی تمام شد. بحث بالا گرفت. سر و صدا کردیم ولی در نهایت فضای شوخی و خنده بود که حاکم شده بود. 

انشا الله بعد از مدتها امشب با آرامش سرم را بر بالش خواهم گذاشت.

خدایا شکرت بابت آرامش امروز. خدایا بابت همه آنچه دادی متشکرم. بابت زندگی و پستی بلندیهایش متشکرم. خدایا بیش از همیشه مرا دریاب و در آغوش خود بگیر.