حریر پوش
بید مجنون این روزها حریر سبز پوشیده و پیش روی عاشقانش دلربایی می کند. پیاده روی در پارک لذت بخش است. حال خوشی می دهد حتی اگر صبح زود باشد و باد خنکی هم بوزد. این روزها در کنار تمام شلوغیها احساس خوبی دارم.
دیروز آخر وقت بالاخره کار تمام شد و فرستادیم رفت. امیدوارم که داور محترم ایراد خاصی نگیرد و اختتام پروژه اعلام شود و ما هم یک نفس راحتی بکشیم. دیگر به قول دوستان پرش رفته و کمش مانده. هنوزززززززززز از پول خبری نیست ولی همینکه کار اصلی تمام شد خودش جای شکر دارد. از قرار داد جدید خبری نیست و با اتمام کار استرس ناشی از بلاتکلیفی را در چشمان بچه های پروژه ای به وضوح می بینم. راستش این حالت متضاد باعث می شود ندانم از تمام شدن پروژه خوشحال باشم و یا ناراحت. خوشحال باشم که تمام شد و به خسارت ناشی از تاخیر نخورد یا ناراحت باشم که تکلیف بچه ها مشخص نیست. واقعا انتخابات چیست و چرا اینقدر هزینه دارد که مستقیم بر روی بودجه های پژوهشی تاثیر میگذارد و عده بیشماری را در بلاتکلیفی قرار میدهد.
خدایا کشور ما را از غول بی تفکری و بریز و بپاشهای انتخابات با هزینه های دولتی نجات بده. خدایا به سیاستگذاران و مدیرانمان درایتی بده تا درک کنند بودجه بندی یعنی چه و هر چیز سرجای خودش یعنی چه و مدیر واقعی باشند نه مدیر روی کاغذ. خدایا چشمان برخی به دستان من است و چشمان من به دست تو امیدمان و ایمانمان را مضاعف کن. خدایا دوستت دارم و عاشقانه می پرستمت.